شناسهٔ خبر: 32175 - سرویس مسائل علوم‌انسانی
نسخه قابل چاپ

نقدی بر همایش «هشت دهه علوم اجتماعی در دانشگاه تهران» از منظر دانشجویان؛

به پایان آمد این دفتر، حکایت همچنان باقیست

علوم اجتماعی در همایش هشت دهه علوم اجتماعی در دانشگاه تهران، دانشجویان علوم اجتماعی این دانشگاه خواستار تریبون شدند تا اعتراضات و سؤالات خود را به گوش اساتید این رشته رسانده و از آنان خواستار دستاوردهای هشت دهه علوم اجتماعی در این دانشگاه باشند. اما سوالات بی‎پاسخ در همایش باقی ماند.

 

فرهنگ امروز/ فاطمه امیراحمدی: دیرزمانی است که برگزاری همایش‎ها و سخنرانی‎ها در جامعه‎‌ی ایرانی رونق به سزایی گرفته است. وقتی شنونده کلمه‌ی همایش را می‎بیند و می‎شنود به طور طبیعی به دنبال نظریه‎ها و آرای نو و بدیعی است که قرار است عمومی شود؛ اما متأسفانه همایش‎ها در کشور ما بیشتر از آنکه علمی باشد خود تبدیل به چالش شده‎اند که آسیب‎شناسی دیگری می‎طلبد، مراسمی که گویا به ویترینی برای خودنمایی بدل شده است بیشتر از آنکه اثرگذار روی مخاطب باشد.

 

پراکندگی و بی‎برنامگی

بی‎برنامگی این نوع جلسات معمولاً مسیر حرکت را به بیراه می‎برد به‌طوری‌که هریک از سخنرانان به سلیقه‎ی خود از موضوعی خاص شروع به سخن می‎کنند بدون آنکه پیوستگی بین محتوای سخنرانی‎ها دیده شود.

همایش «هشت دهه علوم اجتماعی دانشگاه تهران» که در روزهای ششم و هفتم اردیبهشت‌ماه برگزار شد یکی دیگر از همایش‎هایی بود که مشخص نبود موضوع همایش چیست. استادی به معرفی آثار و کتاب‎های خود می‎پرداخت، دیگری به خاطرات گذشته اشاره می‎کرد و برخی نیز به ذکر تاریخچه‎ی برپایی فلان رشته‎ در دانشکده اشاره داشتند. از بین اساتیدی که برای سخنرانی به همایش دعوت شده بودند البته کسانی نیز به موضوعی خاص در حوزه‎ی علوم اجتماعی پرداختند. پراکندگی موضوعات سخنرانیها، همایش را از هدف اصلی خود که معرفی هشت دهه علوم اجتماعی در دانشگاه تهران بود را به حاشیه رانده بود.

 

نقد محتوایی پایان‎نامه‎ها توسط دانشجویان

البته این مراسم با حاشیه‎هایی همراه بود، دانشجویان علوم اجتماعی این دانشگاه اعتراضاتی داشتند که آن را در پشت تریبون اعلام کردند و از اساتید خود پاسخ خواستند. آن‎ها معتقد بودند شکاف عمیقی بین آنچه که در این‌دست همایش‎ها عنوان می‎شود با آنچه که در واقعیت هست، وجود دارد. این اعتراضات که در دو روز همایش توسط نماینده‎ی دانشجویان خوانده شد (البته در سخنان و اعتراضات خوانده‌شده توسط نمایندهی دانشجویان به خاطر فضای ایجادشده، نوعی هیجانزدگی و اغراق دیده می‎شد) معضلاتی است که از نگاه دانشجویان دانشکده علوم اجتماعی با آن درگیر است. برخی معضلات مورد اشاره‎ی دانشجویان علوم اجتماعی به موضوع پایان‎نامه‎ها برمی‎گشت -و جالب است که خود دانشجویان به لحاظ کیفی و محتوایی به پایان‎نامه‎ها و رساله‎های خود ایراد می‎گرفتند- از موضوعات مورد اعتراض، ارزش علمی پایاننامه‎ها، فضای حاکم بر جلسه‌ی دفاع، اجبار در انتخاب برخی موضوعات برای پایان‎نامهها، مقالات علمی‎پژوهشی، نشریه‎های علمی‎-پژوهشی دانشگاه و غیره بود. به طور مثال دانشجویان اعلام کردند «پایان‎نامه‎ها در این دانشکده به شدت دچار ضعف از جهات مختلف است» و به لحاظ محتوایی دارای ارزش علمی بسیار نازلی هستند و از سویی با وجود بیان این موضوع از سوی داور و تأیید آن، در نهایت به خاطر رابطه‎ای که استاد راهنما با استاد داور دارد، نمره‎ی مورد نظر استاد راهنما اعمال می‎شود که عموماً نباید کمتر از ۱۸ باشد.

 در یکی از بندهای اعتراضی دانشجویان آمده بود داور به جای اشکال محتوایی، تنها اشکال ویرایشی و نگارشی از پایان‎نامه می‎گیرد و از ویرگول و نقطه‌ویرگولها ایراد میگیرد و هیچ حرفی از محتوای پایان‎نامه و نتایج به دست آمده در جلسه‌ی دفاع توسط اساتید زده نمی‎شود.

مسئله‌ای دیگر اجبار دانشجو به انتخاب یک سلسله موضوعات مورد نظر اساتید است، اینکه «در بسیاری از اوقات همان‎طور که نمونه‎های آن را در یک سال اخیر هم داشتیم، اساتید هستند که دانشجو را مجبور به انتخاب یک‌سری موضوعات می‎کنند».

این دانشجویان معترض به پولی بودن چاپ مقاله در نشریه‎‎های علمی-‎پژوهشی دانشگاه اشاره کردند و گفتند: دانشجو برای چاپ مقاله‎ی خود در این نشریه‎ها مجبور به پرداخت هزینه است و این جای پرسش دارد.

آن‎ها در بخشی دیگر از سخنان خود به آمدن اسم اساتید در مقالههای دانشجویی اشاره کردند و گفتند: در بسیاری از این مقالات استاد در قبال هیچ کمکی اسمش در اول مقاله‎ می‎خورد و برای او رزومه و امتیاز می‎شود.

در ادامه آن‎ها به متناقض بودن سیستم اساتید و دانشگاه در برخورد با دانشجویان کارشناسی در موضوع مقالات اشاره کردند و گفتند: درحالی‌که استاد از دانشجوی خود در مقطع کارشناسی مقاله می‎خواهد و در این باره هم به شدت به آن‎ها سخت گرفته می‎شود، در نهایت امکان چاپ این مقالات در نشریات علمی-پژوهشی وجود ندارد.

 

فضای حاکم بر کلاس‎های درس

همچنین بخشی از اعتراضات به فضای حاکم در کلاس‎های درس برمی‎گشت که دانشجوی این رشته حق اعتراض و بیان نقد سر کلاس درس را ندارند، زیرا باعث اخراج وی از کلاس خواهد شد و بعضاً سخنان ناخوشایندی نیز خواهد شنید؛ درحالی‌که یک جامعه‎شناس و کسی که قرار است در آینده در این کسوت قرار گیرد باید نگاه نقادانه داشته باشد تا بتواند در مطالعات خود به مشکلات اجتماعی و مسائلی که جامعه با آن درگیر است، بپردازد و راه‌حل‎های خود را ارائه دهد.

 

نقدِ نقدهای مطرح‌شده

در بخشی دیگر از سخنان دانشجویان، اشاره به سخنرانی اساتید در این همایش شد که عنوان داشتند نقدهای مطرح‌شده‎ توسط آنان «سانتی‌مانتال و شیک» بوده است و اساتید به واقعیت موجود نپرداخته‎اند.

آن‎ها به دوگانه بودن برخورد با درس «روش تحقیق» اشاره کردند و رفتار دوگانه‎ی اساتید را مورد نقد قرار دادند و گفتند: اساتید در سخنرانی‎های خود اغلب روش کمّی را مورد نقد قرار دادند -حتی اساتیدی که سمبل روش کمّی در این دانشکده هستند- و آن را به چالش کشیدند. حتی اشاره شد یکی از اساتید در سخنرانی خود، روش کیفی را «کیف کردن» دانسته است.

 درحالی‌که این مسئله با واحدهایی که در دانشگاه به دانشجو ارائه می‎شود در تضاد است. این دانشجویان ادامه دادند چیزی که در برنامه‎ی درسی آن‎ها وجود دارد واحدهای زیادی آمار، جمعیت‎شناسی، نرم‌افزار SPSS است که همگی با روش کمّی همخوانی دارد و تنها یک یا دو واحد است که در زمینه‎ی روش کیفی به آن‎ها ارائه می‎شود. آن‎ها به نقد سخنان اساتید در این همایش پرداختند و گفتند: اگر اساتید اتفاق‌نظر دارند که روش کمّی کارآمد نیست، این باید در چارت درسی دانشکده لحاظ شود و تعدیلی در بین این دو نوع شیوه (روش کمّی و روش کیفی) صورت گیرد.

 

گم شدن بودجه در هزینه‎های غیرضروری

در ادامه دانشجویان به بودجه‎ی محدود کتابخانه‌ی دانشکده علوم اجتماعی اعتراض کردند (یک میلیون در سال) و در مقایسه با هزینهی همایش فوق گفتند: هزینه‎ی پذیرایی این همایش که برای هشت دهه علوم اجتماعی در دانشگاه تهران برگزار شده است، می‎توانست کتابخانه را به لحاظ محتوایی و کتب به‌روز کند، درحالی‌که می‎بینیم بودجه‎های دانشگاهی صرف کارهای غیرضروری و غیرلازم می‎شود.

آنان از اساتید خود پرسیدند؛ دستاورد این هشت دهه علوم اجتماعی که به آن می‎بالیم، چیست؟ چرا اساتید تنها از افرادی چون نراقی، صدیقی و ... نام می‎برند که مربوط به سال‎های اولیه‎ی این رشته در دانشگاه تهران است، برای امروز دانشکده‎ی علوم اجتماعی چه کسانی را دارد؟ آیا در این هشت دهه دانشکده‎ی علوم اجتماعی هیچ استاد شاخصی را نتوانسته در خود بپروراند؟

در بخشی دیگر این دانشجویان به محفوظ بودن حق اساتید بعد از جذب هیئت علمی شدن اعتراض کردند و خواستار سنجش علمی اساتید در تمام طول خدمتشان شدند. در نهایت از اساتید این دانشکده خواستند تا حاصل و دستاورد این هشت دهه علوم اجتماعی را به‌صورت عینی برای آنان توضیح دهند.

 

قانون همه و هیچ‎کس

در نهایت پاسخ‎های اساتید از نوعی بود که خیلی زیرکانه از جواب به دانشجویانشان فرار کردند. حمیدرضا جلایی‎پور با شکسته‌نفسی گفت: «من خود را جامعه‎شناس نمی‎دانم، بلکه علاقه‎مند به این حوزه هستم.» وی به جای پاسخ به این سؤال که چرا پایان‎نامه‎ها به لحاظ محتوایی ضعیف هستند و چرا اساتید اخلاق حرفه‎ای خود را فراموش کرده‎اند و رابطه‎ها تعیین‌کننده‌ی مسیر هستند، گفت: «ارزیابی من این است که گفتار علوم اجتماعی -منظور آموزش و تحقیقات در نشر علوم اجتماعی- در ایران در حال رفتن به‌سوی تعادل است و ابعاد مثبت آن در حال برجسته شدن است؛ لذا من برداشت مثبتی از روند دارم. در این مسیر هشت تغییر مثبت را دیدم و البته پنج آسیب که در مقایسه به نظر می‎رسد علوم اجتماعی در ایران به‎رغم تمام مشکلاتی که داشته در حال گل کردن است.»

مثل همیشه که افراد در مسئله‌ای به دنبال مقصر اصلی هستند و گناه را به گردن دیگری می‎اندازند -اگرچه تمام این موارد به نوعی می‎تواند در موضوعات مطرح‌شده در بالا دخیل باشد ولی توجیه‎کننده‎ی ضعف‎های برآمده از کم‎کاری اساتید نخواهد بود-، سارا شریعتی به منقبض بودن فضای پژوهشی دانشگاه اشاره کرد و بیان داشت که اساتید مجبور هستند که سمت‌وسوی مطالعات خود را در جهتی ببرند که خاستگاه دانشگاه است و در واقع قوانین و آیین‌نامه‌های دانشگاهی دست و پای اساتید را بسته است.

یوسف اباذری نیز بر اساس سیستم خاص خودش به موضوع مورد نظرش پرداخت و به تحلیل تاریخی جامعه‎شناسی هم در داخل کشور و هم خارج از کشور پرداخت و در نهایت از دانشجویان این رشته خواست که به شریعتی و آل‌احمد برگردند، بیشتر به مطالعه بپردازند و از تكنولوژی دوری کنند و ...

 بالاخره این سؤال با این جواب که گویا همه مقصر هستند و هیچ‌کس مقصر نیست، باقی می‎ماند.

نظرات مخاطبان 1 2

  • ۱۳۹۴-۰۲-۱۶ ۲۲:۵۵علی اردستانی 0 12

    علوم انسانی به طور اعم و علوم اجتماعی در ایران عملا مرده است و در هاویه ای از تکرار دست و پا می زند.
                                
  • ۱۳۹۴-۰۲-۱۷ ۱۳:۴۲فرید غلامی 4 5

    اباذری خود سمبل عوام فریبی است. 
                                

نظر شما